میریسا سریلانکا: طلوع با نهنگهای آبی، وقتی غول ۳۰ متری کنار قایق نفس میکشد
ساعت ۴:۴۵ صبح است. آسمان هنوز سیاهِ مطلق است و ستارهها آنقدر پرنورند که انگار کسی الماس روی مخمل پاشیده. بندر کوچک میریسا خوابیده، فقط صدای امواج و بوی نمک و ماهی تازه در هوا پیچیده. قایقهای چوبی قدیمی با رنگهای آبی و سفید کنار هم لنگر انداختهاند و راهنماها با چراغقوههای ضعیف مسافران را صدا میکنند. همه ژاکت پوشیدهاند؛ باد صبح اقیانوس هند سردتر از چیزی است که فکرش را بکنید. قلبها تند میزند، چون همه میدانند امروز قرار است بزرگترین موجودی که تا به حال روی زمین زندگی کرده را از فاصلهٔ چند متری ببینند.

خروج از بندر؛ وقتی دنیا هنوز خواب است
موتور قایق با صدای غرغر روشن میشود و آرام از بندر خارج میشویم. پشت سرمان چراغهای ساحل کمکم محو میشوند و جلویمان فقط سیاهی اقیانوس و صدای موجهاست. راهنما، مردی میانسال با پوست آفتابسوخته و لبخند همیشگی، میگوید: «امروز نهنگها خیلی نزدیک ساحلاند. شانس آوردیم.» سکوت کامل حاکم است؛ هیچکس حرف نمیزند. فقط صدای نفسها و تکانهای آرام قایق.
اولین نشانهها؛ قلبها میایستد
نیم ساعت که میگذرد، آسمان کمکم بنفش میشود. ناگهان راهنما دستش را بالا میبرد: «آروم… موتور خاموش!» سکوت مطلق. و بعد… «فووووووووووشششش!» صدای نفس نهنگ مثل انفجار آرام است. ستون آب و بخار تا ۹-۱۰ متر بالا میرود و در نور ضعیف طلوع مثل فوارهٔ نقرهای میدرخشد. همه یکصدا «وایyyy» میکشند. اولین نهنگ آبی درست ۵۰ متری قایق سرش را بیرون آورده. بدنش آنقدر بزرگ است که انگار یک زیر دریایی زنده از آب بیرون آمده. پوستش آبیِ خاکستریِ درخشان است و خطوط سفیدِ بلند رویش مثل نقشهٔ اقیانوس میماند.
لحظهٔ جادویی؛ غول ۳۰ متری در یکقدمی
قایق آرام نزدیکتر میشود. حالا فاصله فقط ۱۵-۲۰ متر است. نهنگ دوباره نفس میکشد؛ این بار آنقدر نزدیک که قطرات آب روی صورتمان میپاشد. بوی خاص اقیانوس و نفس نهنگ هوا را پر کرده. بچهاش، که خودش ۱۰-۱۲ متر طول دارد، کنارش شنا میکند و گاهی با دمش آب را به هوا میپاشد؛ انگار دارد برای ما بازی میکند. مادر نهنگ آرام چرخ میزند، سر عظیمش را کمی بالا میآورد و درست به سمت قایق نگاه میکند. چشمانش سیاه، درشت و عمیق است. نگاهی طولانی، آرام و هوشیار. انگار دارد تکتک ما را میبیند و میسنجد. در آن لحظه زمان متوقف میشود. هیچ صدایی نیست جز صدای نفس عمیق نهنگ و ضربان قلب خودمان.

رقص نهنگها در طلوع
خورشید کمکم از افق بیرون میآید و نور نارنجی-صورتی روی بدن نهنگها میریزد. حالا چهار نهنگ آبی اطراف قایقاند. یکی زیر قایق میرود و چند ثانیه بعد در ۳۰ متری دوباره سرش را بیرون میآورد. یکی دیگر دمش را کاملاً از آب بیرون میآورد؛ دم قلبیشکل عظیم که انگار با یک ضربه میتواند قایق را خرد کند، اما فقط آرام آب را میشکافد و دوباره غیبش میزند. دلفینهای اسپینر هم پیدایشان میشود؛ صدها تا، مثل موشک از آب میپرند، در هوا سه دور میچرخند و دوباره شیرجه میروند. آسمان کاملاً طلایی شده و اقیانوس مثل آینه نور خورشید را منعکس میکند.
وقتی نهنگ برایت آواز میخواند
راهنما میکروفون زیرآبی را داخل آب میاندازد. صدای عمیق و غمگین نهنگها از بلندگو پخش میشود؛ صدایی که از عمق اقیانوس میآید، مثل آواز کُند و عظیم والها. بعضیها اشک در چشمانشان جمع میشود. یکی از مسافران زیر لب میگوید: «این آهنگ داره قلبمو میلرزونه…» نهنگ مادر دوباره نزدیک میشود، این بار آنقدر که میتوانید خطوط سفید روی سرش را بشمارید. بچهاش هم کنجکاو میشود و درست زیر قایق میچرخد. سایهٔ عظیم بدنش زیر آب شفاف کاملاً معلوم است؛ انگار یک کشتی زنده زیرمان شنا میکند.
چرا میریسا بهترین نقطهٔ دنیا برای این تجربه است؟
ـ نهنگهای آبی اینجا عادت به حضور قایقهای کوچک دارند و فرار نمیکنند
ـ فاصله ساحل تا محل تجمع فقط ۱۵-۳۰ دقیقه است (در هاوایی یا استرالیا گاهی ۳-۴ ساعت طول میکشد)
ـ آب گرم و شفاف باعث میشود نهنگها مدت بیشتری کنار سطح بمانند
ـ بهترین ساعت طلوع است؛ نور کم، نهنگها فعالترند و منظره غیرقابل توصیف
ـ جمعیت نهنگهای آبی در این مسیر یکی از پایدارترین جمعیتهای جهان است

برگشت به ساحل؛ با قلبی پر از بزرگی طبیعت
ساعت ۸:۳۰ صبح است. قایق آرام به سمت بندر برمیگردد. خورشید کاملاً بالا آمده و ساحل میریسا با نخلهای خمیده و موجهای سفید پیدایش میشود. همه ساکتاند. بعضیها هنوز به افق نگاه میکنند، انگار منتظرند نهنگ دوباره برگردد. یکی از مسافران آلمانی بلند میگوید: «من ۶۵ سالمه و تا امروز فکر میکردم همهٔ چیزهای بزرگ زندگی رو دیدم… اما امروز فهمیدم چقدر کوچیکم.» همه تأیید میکنند. صبحانهٔ سادهٔ سریلانکایی (روتی نارگیل و چای شیر) روی قایق سرو میشود، اما کسی گرسنه نیست؛ همه سیر از حس بزرگی و آرامشی هستیم که نهنگها به ما هدیه دادند.
میریسا فقط یک تور نیست؛ یک تجربهٔ روحانی است. لحظهای که در خانهٔ بزرگترین موجود زمین مهمان میشوید و او با یک نگاه و یک نفس، به شما یادآوری میکند که این اقیانوس هنوز متعلق به اوست، نه ما.
حالا شما بگویید: آیا حاضرید در تاریکی صبح بیدار شوید، روی قایق کوچک بنشینید و منتظر بمانید تا غول ۳۰ متری اقیانوس درست کنار شما نفس بکشد و به چشمانتان نگاه کند؟ابرآسا پرواز با تورهای سریلانکا این لحظه را برای شما فراهم میکند.